فكر ميكنم حتي خودش هم مثل من نگران نيست!
بايد يه تصميم سخت بگيره و تنها بايد اين كار رو بكنه :(
دوست دارم همه ي انرژي هاي جهان رو بفرستم سمتش، دوست دارم همه ي ترس ها رو از دلش بگيرم.
دلم ميخواد همه ي سياهي هاي روحش رو بخرم،
كاش ميتونستم دست بندازم تو سينش و همه ي خاطرات بدش رو نابود كنم،
كاش ميشد چشم هاش رو ببوسم گلوش رو ببوسم تا هيچ وقت بغض فروخورده اي نداشته باشه،
كاش خدا قبول ميكرد دردوبلاهاش رو بده من كاش ميتونستم هر چي كه آرامش زندگيش رو ميگيره، از دلش بگيرم،
كاش ميتونستم جاي اينكه قلبم ازجاش دربياد كاري بكنم، كاش ميتونستم كاري بكنم، كاش اينقدر ضعيف نبودم
درباره این سایت